دلم می خواهد باشی كنار تمام لحظه های بی كسی ام...
دلم می خواهد برای گرفتن دستان مهربانت به دنبال ثانیه ها نباشم...
دلم می خواهد تمام لحظه های بودنم را با تو پر كنم...
چگونه فریاد برآورم كه نمی توانم بی تو....
دلم می خواهد لحظه های گریه ام را تو مرهم باشی...
دلم می خواهد دست های خسته ام را تو پناه باشی ...
دلم می خواهد در تب و تاب كوچه پس كوچه های زندگیم تو یاورم باشی...
دلم می خواهد سر در آغوش تو بگذارم و از این همه فاصله فرار كنم....
كاش می فهمیدی وقتی در حصار محدودیت های دیوانه كننده ی زندگی اسیر می شوم
چگونه بال رهایی را دست های تو قرار می دهم و به مدد رویای حضورت زندان غم را می شكنم...
كاش می فهمیدی...
دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم گرفته